نشستم تو کتابخونه ی دانشگاه و دارم به این روزا فکر میکنم

کاری ندارم ولی دلم نمیخواد برم خونه مریم

باور این که اشتباه کردی سخت تر از چیزیه که فکرشو میکردم

دلم میخواد برم تو چونان دراز بکشم.اما نمیشه اینجا نمیشه دلم میخواد برم تو محوطه قدم بزنم.اما از شلوغی بدم میاد

شارژم موبایلم داره تموم میشه.

کاش میشد برم یه جا کسی کاری به کارم نداشته باشه


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها